خاطره ها
چه شبها ، چه شبها
ميان بستر آرام ساحل
دل من
دل ديوانهء من
بسان کشتی دريانوردی
ز دريائی عظيم و جاودانه ...
گذر کرد ؛
بياد موجهائی
- که هنگام توفان -
به فرق و پيکر و پروانه اش خورد
زچشمان خمارم اشک افشاند
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط:
برچسبها: